دکارت اذهان را به عنوان تعامل علّی با جهان مادی در نظر میگیرد: پدیدههای جهان مادی تجربیاتی در اذهان به وجود میآورند و پدیدههای ذهنی تأثیرات جسمی به وجود میآورند. این نوع تعامل دووجهی علّی سخت است با این باور که جهان مادی به صورت علّی مستقل است سازگار است: علتهای هر پدیدۀ مادی به صورت منحصربهفردی مادیاند. با این همه فرض کنید ما تصدیق کنیم که جهان مادی از جهت علّی بسته است اما میپذیریم که پدیدههای مادی میتوانند فرآوردههای ذهنی داشته باشند و پدیدههای ذهنی هم وجود دارند.
این پدیدهها معلول علتهای مادی مشخصی هستند. اما هیچ پدیدۀ ذهنی معلول مادی را واجد نیست؛ هیچ پدیدۀ ذهنی در رشتههای علّی جهان مادی اختلالی ایجاد نمیکند. پدیدههای ذهنی "پدیدارهای جانبی" هستند؛ شاخهها یا اثرات جانبی پدیدههای مادیاند که خود آنها هیچ نوع از معلولها را به وجود نمیآورند.
طرفداران مکتب پدیدار جانبی ابراز میکنند که پدیدههای ذهنی ( به طور مثال تجربیات آگاهانه) نتایج یا اثرات جانبی نظامهای پیچیدۀ فیزیکی هستند. از این جنبه آنها شبیه دودی هستند که از قطاری بلند میشود یا شبیه سایهای هستند که از توپ بیلیارد که بر میز بیلیارد حرکت میکند به وجود میآیند یا شبیه صدای جیرجیرکگونهای هستند که از طریق یک جفت کفش به وجود میآیند.
این دو ، این سایه و این صدای خاص نقشی علّی در تحقق نظامهایی که آنها را به وجود میآورند ندارند. اینها البته پدیدههای مادی هستند و بنابراین پارهای تأثیرات علّی نیز دارند: درد، چشم شما را میسوزاند ، سایه توزیع نور را در منطقهای که نور بر آن میافتد تغییر میدهد و صدای جیرجیرکگونه، ارتعاشات ریزی را بر پردۀ گوش عابر به وجود میآورد. در مقابل، پدیدههای ذهنی، تأثیراتی چه از نوع مادی و چه از نوع ذهنی واجد نیستند.
مکتب پدیدارجانبی در مقابل تجربۀ عرفی قرار دارد. تجربۀ شما از درد بهیقین پس از نزدیکی دست شما به آتش میتواند به وجود آمده باشد و این باعث میشود شما دستتان را به عقب بکشید. با این همه بر طبق این دیدگاه طرفدار مکتب پدیدار جانبی همۀ کارهای علّی در این موارد بهوسیلۀ پدیدههای نظام عصبی شما صورت میگیرند. آن پدیدههایی که معلول هستند ممکن است محصول تجربیات آگاهانۀ مشخصی باشند. با این همه، تجربیات آگاهانه از جهت علّی ساکن هستند. آنها به ظاهر قدرت علّی را واجدند چراکه معلول به حساب میآیند و بنابراین همیشه با پدیدههای مادی که خودشان معلولهای متفاوتی دارند همراه هستند.
فرض کنید که باز کردن تسمه پروانه هم باعث گرم شدن اتومبیل من و هم به وجود آمدن صدایی زیر شود. این صدا همراه با گرم شدن است اما علت آن به حساب نمیآید. بر طبق نظر طرفدار مکتب پدیدار جانبی این نکته در مورد همۀ پدیدههای ذهنی صادق است.
نظر شما